×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

مرمر

!-- begin of gohardasht.com profile every where source code-- language=java src=https:gohardasht.comgohardasht?username=manesh&th=6.png !-- end of gohardasht.com profile evry where source code --

× !-- begin of gohardasht.com profile every where source code-- language=java src=https://www.gohardasht.com/gohardasht.asp?username=manesh&th=6.png/ !-- end of gohardasht.com profile evry where source code --
×

آدرس وبلاگ من

manesh.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/manesh

من یک زنم

سروده ای ویرایش شده از:

(لینا روزبه حیدری: خبرنگار با سابقه که برای بخش افغانی صدای آمریکا کار می کند.. ) 

 

 

*می گویند

مرا آفریدند

از استخوان دنده چپ مردی     

به نام آدم

حوایم نامیدند

یعنی زندگی

تا در کنار آدم

یعنی انسان

همراه و هم صدا

باشم

* می گویند

میوه سیب را من خوردم

شاید هم گندم را

و مرا به نزول انسان از بهشت

محکوم می نمایند بعد از خوردن گندم

و یا شاید سیب

چشمان شان باز گردید

مرا دیدند

مرا در برگ ها پیچیدند

مرا پیچیدند در برگ ها

تا شاید

راه نجاتی را از معصیتم

پیدا کنند

* نسل انسان زاده منست

من

حوا

فریب خوردۀ شیطان

و می گویند

که درد و زجر انسان هم

زاده منست

زاده حوا

که آنان را از عرش عالی به دهر خاکی فرو افکند

* شاید گناه من باشد

شاید هم از فرشته ای از نسل آتش

که صداقت و سادگی مرا

به بازی گرفت و فریبم داد

مثل همه که فریبم می دهند

اقرار می کنم

دلی پاک

معصومیتی از تبار فرشتگان

و باوری ساده تر و صاف تر از آب های شفاف جوشنده یک چشمه دارم

* با گذشت قرن ها

باز هم آمدم

زلیخای عزیز مصر و دلباخته یوسف هم

من بودم

زن لوط و زن ابولهب و زن نوح

ملکه سبا

من بودم و

 

* گاه بهشت را زیر پایم نهادند و

گاه ناقص العقل و نیمی از مرد خطابم نمودند

گاه سنگبارانم نمودند و

گاه به نامم سوگند یاد کرده و در کنار تندیس مقدسم

اشک ریختند

گاه زندانیم کردند و

گاه با آزادی حضورم جنگیدند و 

گاه قربانی غرورم نمودند و

گاه بازیچه خواهشهایم کردند

* اما حقیقت بودنم را

و نقش عمیق کنده کاری شده هستی ام را

بر برگ برگ روزگار

هرگز

منکر نخواهند شد

* من

مادر نسل انسان ام

من

حوایم، زلیخایم، خدیجه ام

مریمم

من

درست همانند رنگین کمان

رنگ هایی دارم روشن و تیره

و حوا مثل توست ای آدم

اختلاطی از خوب و بد

و خلقتی از خلاقی که مرا

درست همزمان با تو آفرید

*

بیاموز

که من

نه از پهلوی چپ ات

بلکه 

استوار، رسا و همطراز

با تو

زاده شدم 

بیاموز که من

مادر این دهرم و تو

مثل دیگران

زاده من!

 

 

سه شنبه 6 اردیبهشت 1390 - 6:05:41 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
× برای این پست نظرات ارسالی پس از تایید مدیر وبلاگ به نمایش در خواهند آمد
نظر ها

http://farsan.gegli.com

ارسال پيام

جمعه 3 تیر 1390   4:35:02 AM

مريم جون خدا وند  زن را به زمين هديه كرد اگر  زن نبود هيچ تمدني نبود

http://pakbakhteh-ashegh.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 23 خرداد 1390   2:27:59 PM

من کی هستم؟!

 

من� دوشیزه مکرمه� هستم، وقتی زن ها روی سرم قند می سابند و همزمان قند توی دلم آب می شود.

 

من �مرحومه مغفوره� هستم، وقتی زیر یک سنگ سیاه گرانیت قشنگ خوابیده ام و احتمالاً هیچ خوابی نمی بینم

من �والده مکرمه� هستم، وقتی اعضای هیات مدیره شرکت پسرم برای خودشیرینی 20 آگهی تسلیت در 20 روزنامه معتبر چاپ می کنند

من �همسری مهربان و مادری فداکار� هستم، وقتی شوهرم برای اثبات وفاداری اش البته تا چهلم- آگهی وفات مرا در صفحه اول پرتیراژترین روزنامه شهر به چاپ می رساند

من �زوجه� هستم، وقتی شوهرم پس از چهار سال و دو ماه و سه روز به حکم قاضی دادگاه خانواده قبول می کند به من و دخترشش ساله ام ماهیانه فقط بیست و پنج هزار تومان ، بدهد

من �سرپرست خانوار� هستم، وقتی شوهرم چهار سال پیش با کامیون قراضه اش از گردنه حیران رد نشد و برای همیشه در ته دره خوابید.

من �خوشگله� هستم، وقتی پسرهای جوان محله زیر تیر چراغ برق وقت شان را بیهوده می گذرانند.

من �مجید� هستم، وقتی در ایستگاه چراغ برق، اتوبوس خط واحد می ایستد و شوهرم مرا از پیاده رو مقابل صدا می زند.

من �ضعیفه� هستم، وقتی ریش سفیدهای فامیل می خواهند از برادر بزرگم حق ارثم را بگیرند.

من �بی بی� هستم، وقتی تبدیل به یک شیء آرکائیک می شوم و نوه و نتیجه هایم تیک تیک از من عکس می گیرند.

من �مامی� هستم، وقتی دختر نوجوانم در جشن تولد دوستش دروغ پردازی می کند.

من �مادر� هستم، وقتی مورد شماتت همسرم قرار می گیرم چون آن روز به یک مهمانی زنانه رفته بودم و غذای بچه ها را درست نکرده بودم.

من �زنیکه� هستم، وقتی مرد همسایه، تذکرم را در خصوص درست گذاشتن ماشینش در پارکینگ می شنود.

من �مامانی� هستم، وقتی بچه هایم خرم می کنند تا خلاف هایشان را به پدرشان نگویم.

من �ننه� هستم، وقتی شلیته می پوشم و چارقدم را با سنجاق زیر گلویم محکم می کنم و نوه ام خجالت می کشد به دوستانش بگوید من مادربزرگش هستم... به آنها می گوید من خدمتکار پیر مادرش هستم.

من �یک کدبانوی تمام عیار� هستم، وقتی شوهرم آروغ های بودار می زند و کمربندش را روی شکم برآمده اش جابه جا می کند.

من �بانو� هستم، وقتی از مرز پنجاه سالگی گذشته ام و هیچ مردی دلش نمی خواهد وقتش را با من تلف بکند.

من در ماه اول عروسی ام؛ �خانم کوچولو، عروسک، ملوسک، خانمی، عزیزم،عشق من، پیشی، قشنگم، عسلم، ویتامین و...� هستم.

من در فریادهای شبانه شوهرم، وقتی دیر به خانه می آید، چند تار موی زنانه روی یقه کتش است و دهانش بوی سگ مرده می دهد، �سلیطه� هستم.

من در محاوره ی دیرپای این کهن بوم ؛ �دلیله محتاله، نفس محیله مکاره، مار، ابلیس، شجره مثمره، اثیری، لکاته و...� هستم. دامادم به من �وروره جادو� می گوید.

حاج آقا مرا �والده� آقا مصطفی صدا می زند.

من �مادر فولادزره� هستم، وقتی بر سر حقوقم با این و آن می جنگم.

مادرم مرا به خان روستا �کنیز� شما معرفی می کند..

من کیستم؟ 

http://reza-1357.gegli.com

ارسال پيام

جمعه 16 اردیبهشت 1390   2:51:53 AM

AZIZAM ALLI BOD LEZAT BORDAM GORBAN SHOMA REZA